تولد فرشته کوچولوی من
٢٨ شهریور بود که دکتر گفت ساعت ٥ بیمارستان باش برای زایمان....... وقتی رفتم اورژانی خیلی شلوغ بود ....مریض ها با دکتر دعواشون شده بود...آخه میگفتن تخت برای بستری نداریم.........نمیدنی چقدر نگران بودم و توی دلم آشوب بود ولی به خاطر مامان و معین نمیتونستم چیزی بگم.آخ نمیخواستم نگرانشون کنم بالاخره ساعت ٦:٤٥ دقیقه بود که رفتم پیش دکتر...ماما اومد معاینه کرد وقتی دستش در آورد خونی بود و گفت که وقتشه...به همراهت بگو برات ویلچر بگیره و برو بلوک زایمان...اصلا باورم نمیشد...یک جورایی گیجبودم...اصلا نمیفهمیدم داره چه اتفاقی میافته.... ساعت ٧ بود که بستری شدم اینقدر گیج بودم که فراموش کردم با مامان و معین خداحافظی کنم...به قول مامانم...
نویسنده :
maman-baba
17:04